مرورى بر اول مه ٨٧
سياوش دانشور٬ آذر ماجدى٬ على جوادى

یک دنیای بهتر: مبارزه کارگر و سرمایه دائمی و همیشگی است، گاه پنهان و گاه آشکار. در اول ماه مه شاهد تلاش و تقلا از دو سو بودیم. تلاش کارگر برای برگزاری اول ماه مه و تلاش رژیم اسلامی سرمایه برای جلوگیری و ممانعت و سرکوب آن. ارزیابی عمومی شما از تقابل در این روز چیست؟ تفاوتها و تشابهات با مه سال گذشته کدامند؟

سیاوش دانشور: برگزارى مستقل اول مه توسط کارگران٬ يک جدال قديمى و يک مسئله محورى جنبش کارگرى ايران است. مسئله صرفا برسر برگزارى يکروز جهانى و جشن طبقه کارگر نيست. نفس اين موضوع باندازه کافى مهم است اما در ايران نبرد برسر اول مه معناى وسيعتر سياسى دارد. کارگر با بحث مراسم مستقل اول مه و تلاش عملى براى برپائى آن٬ دارد ميگويد که سازمانها و نهادهاى موجود دولتى و پليسى که بنام او بپا شدند را قبول ندارد. ميگويد قانون ممنوعيت اول مه و جنائى کردن آن توسط سرمايه و دولت مرتجع اسلامى اش را قبول ندارد و برسميت نميشناسد. دارد ميگويد ميخواهم دراينروز٬ بعنوان طبقه اى که جامعه روى دوش من ميگردد٬ راجع به زندگى و معيشت و رفاه و آينده خودم و کل جامعه حرف بزنم. دارد ازاين دريچه خود را در محور سياست سراسرى در مقابل کل بورژوازى قرار ميدهد. جمهورى اسلامى اين را خوب ميداند و ميخواهد تن ندهد. تنها راهى هم که بلد است سرکوب و ترور است. زمانى سخنگويان اول مه مانند رفيق جمال چراغ ويسى را ميگرفتند و اعدام ميکردند. امروز رهبران کارگران را به بهانه هاى مختلف دستگير ميکنند و با پرونده سازى برايشان تلاش ميکنند هزينه برگزارى و شرکت در اول مه را سنگين و غير ممکن کنند.

در سالهاى اخير اول مه يک محور جدال کارگران با رژيم و يک دريچه معرفى جنبش کارگرى و جلب همبستگى جهانى با طبقه کارگر ايران بوده است. امسال نيز قبل از اول مه شيث امانى را دستگير و زندانى کردند. کمى قبلتر رژيم با سياست بريدن جريمه و شلاق براى  کارگرانى که در اول مه سال گذشته شرکت کرده بودند٬ تلاش کرد فضاى گورستانى بر اول مه امسال بگستراند. در مواردى غير مستقيم و توسط عواملشان تلاش کردند که کارگران را به مراسمهاى دولتى بکشانند. بعد فهميدند که همين مراسمها هم به صحنه محاکمه سرمايه دارى تبديل ميشود و از برگزارى آن صرفنظر کردند. با تمام اين تمهيدات٬ کارگران و فعالين کارگرى در تهران تلاش کردند در پارک چيتگر هفته قبل از اول مه اجتماع کنند که عملا اجتماع آنها با کارشکنى ها و نيروى وسيع سرکوبى که پارک را قرق کرده بود عملا نيمه و ناتمام ماند. در عسلويه کارگران را از همان ابتداى تجمع اول مه دستگير کردند. در کرمانشاه فضاى بشدت پليسى را به شهر حاکم کردند که يادآور روزهاى حکومت نظامى بود. با اينحال در شهر و در نقاط مختلف شعارهاى اول مه برافراشته شد. در سقز همين کار را کردند. در سنندج عليرغم فشار نيروهاى امنيتى و دستگيريها قبل و در روز اول مه٬ کارگران مراسمهاى محدودى را در شهر و بيرون شهر برگزار کردند. در کامياران جوانان آزاديخواه در بيرون شهر مراسم گرفتند. مراسمهاى کوچک ديگرى در نقاط مختلف و در اشکال خصوصى تر برگزار شد.

روشن است اين درجه از ابراز وجود بيانگر پتانسيل عظيم جنبش کارگرى نبود و نيست. اگر چتر اختناق يک ذره کنار ميرفت٬ اگر کارگران ميتوانستند رسما و قانونا و با فراخوان مردم را به مراکز شهرها براى جشن اول مه دعوت کنند٬ ترديدى نبايد داشت که بزرگترين مراسمهاى اول مه در ايران برگزار ميشد. هنوز چادر سياه اختناق تصوير آن جامعه را پوشانده است. هنوز کارگر مجبور است با هزار ملاحظه و رعايت مسائل مختلف تحرکى از خود نشان دهد. تفاوت اول مه امسال با سال گذشته در کميت مراسمها و تعداد شرکت کنندگان آن بود. اما شرايط بمراتب بدتر از سال گذشته و فشار پليسى و نظامى عليه کارگران وسيع بود. با اينحال امسال بايد از مطرح شدن بيشتر جنبش کارگرى ايران و سنگينى وزنش در سياست ايران صحبت کرد. نفس اينکه رژيم اسلامى ناچار ميشود که براى جلوگيرى از اول مه شهرها را قرق نظامى کند٬ انعکاسى از قدرت کارگر است. نفس اينکه جريانات راست از سلطنت طلب تا جبهه ملى ناسيوناليست و غيره براى اول مه "پيام شادباش" ميدهند و ترس شان را از کارگر و اهداف سوسياليستى اش پنهان نميکنند٬ بيانگر اينست که جايگاه جنبش کارگرى و سنگر اول مه اش تقويت شده است. اما همه اينها همزمان بر وظايف سنگين ما نيز تاکيد ميکند. ما بايد بتوانيم اختناق را دور بزنيم٬ راه متشکل شدن کارگر را هموار کنيم٬ منافع و پرچم اين جنبش و نقد سوسياليستى اش را همه جا برافرازيم٬ و نهايتا اين جنبش را پيروز کنيم. قرار نيست رژيم بزند و بماند و کارگر از سرناچارى پشت اسلام و ناسيوناليسم بسيج شود. بايد جنبش کمونيستى طبقه کارگر پيروز شود. ما بايد اين راه را هموار کنيم.

همينطور بايد اضافه کرد که امسال روز معلم با روز کارگر مصادف شده بود. امسال مجموعا صف مزدبگيران٬ صف وسيع طبقه ما از کارگر و معلم و بازنشسته٬ در مقياسى که توانستند عليه فقر و فلاکت و بيعدالتى سخن گفتند و خواستهاى آزاديخواهانه و سوسياليستى را مطرح کردند. در مراسم اول مه کارگران سنندج شعار؛ کارگر٬ معلم٬ دانشجو٬ اتحاد اتحاد ديده ميشد و کارگران و معلمان در همان روز در صف واحدى اعتراض کردند. در اول مه امسال شعارهاى مهمى مطرح شدند که چکيده سنت مبارزاتى و راه حل طبقه کارگر براى جامعه را بيان ميکرد. قطعنامه هاى صادر شده بويژه در مراسم سنندج بيان توقع و راه حل کارگر براى اين وضعيت است. از اين روزنه کوچک منظره هاى بزرگ را ميتوان مشاهده کرد. سرکوب و ارعاب رژيم اسلامى هدفش اينبود و هست که اين جنبش سربلند نکند. جمهورى اسلامى تلاشش را کرد٬ اما کارگران نهايتا صدايشان را در حد مقدورات و امکانات بلند کردند.

یک دنیای بهتر: شعارها معمولا فشرده مطالبات سیاسی و خواستها هستند. در اول ماه مه شعارهای متعددی دیده شد: "کارگران جهان متحد شوید"، "زنده باد جنبش مجامع عمومی کارگران" و بالاخره شعار "ما کارگران خواهان جامعه ای آزاد، برابر و مرفه هستیم". ارزیابی شما از این شعارها چیست؟ اهمیت و جایگاه این شعارها در جنبش کارگری و جامعه چیست؟ وزن این گرایش را در جنبش گرایشی چه می بینید؟

آذر ماجدی: طبقه کارگر در برگیرنده گرایش های مختلف اجتماعی – سیاسی است. گرایشات مختلف درون جنبش کارگری نمایندگی میشوند. برخی شعارها هستند که این تمایز گرایشی را کاملا بیان میکنند. مطالبات پایه ای همچون افرایش دستمزد، علیه بیکاری و غیره مطالباتی مشترک هستند که لزوما به گرایش معینی متعلق نیست. (البته باید توجه داشت که بعضا چگونگی فرمولاسیون این خواست ها نیز بیانگر گرایشات متمایز هست.) لیکن برخی شعارها هستند که مشخصه یک گرایش معین اند.

بطور نمونه "کارگران جهان متحد شوید" انترناسیونالیسم درون طبقه کارگر را نمایندگی میکند. این شعار جنبش سندیکالیستی – رفرمیستی نیست. ناسیونالیسم مشخصه این گرایش اخیر است. درست است که جنبش ترید یونیونیستی یا سندیکالیستی هم بعضا همبستگی طبقاتی از خود بروز میدهد، اما این همبستگی طبقاتی زمانی که منافع ناسیونالیستی بورژوازی "خودی" بخطر بیافتد کاملا فراموش میشود. لذا شعار کارگران جهان متحد شوید، جوهر همبستگی انترناسیونالیستی طبقه کارگر جهانی در مقابل سرمایه جهانی را برجسته و بیان میکند. این شعار متعلق به جنبش کمونیستی – مارکسیستی است.

اکنون در جنبش کارگری ایران "زنده باد جنبش مجامع عمومی" متمایز کننده دو خط کاملا متمایز شده است. سرکوب و دیکتاتوری تاریخی در ایران مانع شکل گیری تشکلات کارگری بوده است. بغیر از شرایطی که تحولات اجتماعی – سیاسی باعث ضعف دولت مرکزی شده است و یا در شرایط انقلاب 57، کارگران معمولا با سندیکا های زرد روبرو بوده اند. جنبش شورایی در انقلاب 57 عملا به یک تشکل توده ای کارگری تبدیل شد که توسط رژیم اسلامی بشدت سرکوب شد.

مجامع عمومی تنها نوع تشکلی است که اراده عمومی کل کارگران را نمایندگی میکند. به کارگران، از پیر و جوان، امکان میدهد که در تصمیم گیری در مورد شرایط کار دخالت کنند. مجامع عمومی ضمنا بهترین شکل مقابله با سرکوب بورژوایی است. بهترین ضمانت حفظ و تداوم اتحاد کارگران. این شکل از تشکل کاملا با تشکل تریدیونیوستی یا سندیکالیستی که بر جدایی "رهبران" و توده کارگران متکی است، بورکراتیک است و امکان دخالت توده کارگران را سد میکند، متفاوت است. کمونیسم کارگری موفق شده است این شعار را بطور نسبتا وسیعی در میان طبقه کارگر مطرح کند. اکنون این خواست، یک مطالبه شناخته شده و معتبر درون جنبش کارگری است.

"ما کارگران خواهان جامعه ای آزاد، برابر و مرفه هستیم." اهمیت این شعار نه فقط در طرح مطالبات پایه ای کارگران، بلکه در این است که طبقه کارگر الگوی جامعه خود را در مقابل کل جامعه قرار میدهد. این شعاری است که طبقه کارگر را از قالب یک صنف بدر میاورد و به پیشتاز جامعه بدل میکند. مطالباتی که به مطالبات صنفی معروف اند، معمولا خواهان تغییری برای کارگران است. افزایش دستمزد برای کارگران، محکومیت اخراج کارگران، و امثالهم. اما این شعار مطالبه ای را صرفا برای کارگران مطرح نمیکند. دارد الگوی جامعه دلخواهش را اعلام میکند. این مطالبه شامل تمام مردم و کل جامعه میشود. گسترش این شعار و مطالبه میتواند طبقه کارگر را به دستیابی به مکان رهبری جامعه نزدیک کند. نشان میدهد که جنبش طبقاتی طبقه کارگر با آزاد کردن خود قادر است دنیا را آزاد کند.

این سه شعار در کنار هم جنبش طبقاتی طبقه کارگر را در تمایز با جنبش سندیکالیستی و رفرمیستی نمایندگی میکند. 

یک دنیای بهتر: امسال بر خلاف سالهای گذشته حتی جریانات مرتجع و اسلامی خانه کارگر هم نتوانستند و یا نخواستند مراسم خیابانی بگیرند؟ در سنندج تلاش کردند خود را در مجامع کارگری مستقل جا کنند. در تهران در هراس از تبدیل حرکت در خیابان به اعتراض علیه رژیم و سرمایه مراسم خود را در سالن گرفتند. مبارزه علیه این جریانات اکنون چه جایگاهی در صفوف طبقه کارگر دارد؟ گرایشی بر این باور است که از طریق این "ظرف" میتوان در صفوف اعتراض کارگری تاثیر گذار بود؟ ارزیابی شما چیست؟ چه ارزیابی ای از حضور برخی مسئولین سندیکای واحد و اتحادیه آزاد کارگران در این مراسم دارید؟

علی جوادی: معمولا مشاهدات ساده و آنچه که در سطح جامعه قابل رویت است در یک جامعه اختناق و استبداد زده تمام واقعیت جامعه، جوهر روندهای سیاسی و سیر تحولات آتی را منعکس نمیکنند. چرا که آنچه در اعماق جامعه در جریان و در حال شکل گیری است در سطح جامعه بعلت فضای استبدادی بازتاب واقعی پیدا نمیکند. و یا اینکه با "چشم غیر مجهز" مشاهده نمیشود. جامعه ایران تحت سلطه رژیم اسلامی یک نمونه بارز چنین وارونگی و تناقضی است. از این رو حقیقت جامعه را باید در "اعماق" و نه در "سطح" جستجو کرد. چشمها را باید "مجهز" کرد. گوشها را باید به زمین چسباند، تا تصویر واقعی تری از جامعه و سیر تحولاتش بدست آورد. بعلاوه در شرایطی که بروز یک پدیده بسادگی قابل رویت نیست میتوان به تلاش برای مقابله با آن نگاه کرد. میزان تلاش برای جلوگیری از بروز یک واقعیت بعضا شاخصی برای شناخت ابعاد یک واقعیت است. برای ارائه یک ارزیابی واقعی از موقعیت جدال کار و سرمایه در جامعه باید با این روش به سراغ واقعیات رفت.

آنچه در اول ماه مه امسال قابل اندازه گیری است، میزان تلاش رژیم جمهوری اسلامی برای جلوگیری از دامنه و گستره آن بود. رژیم اسلامی با تمام قوا برای جلوگیری از تجمعات و اعتراضات کارگری در این روز بسیج شد. میزان نیروی انتظامی بسیج شده در اماکنی که فراخوانی برای تجمع داده شده بود، نشانی از قدرت اعتراض کارگر در این روز است. نمونه میزان نیروی انتظامی ای که در آبشار خور و پارک چيتگر به میدان آورده شدند، انتظار و همچنین هراس رژیم اوباش اسلامی حاکم را نشان میدهد. همین واقعیت توضیح دهنده تغییر سیاست "خانه کارگریهای" اسلامی در این روز است. در چند سال اخیر هر تلاش این جریان ارتجاعی و ضد کارگر برای کنترل و مهار تلاش کارگران با شکست مواجه شده است. تلاشی که این جریانات در زمان کاندیداتوری رفسنجانی بخرج دادند یک نمونه در هم شکسته شدن این تلاشهای ارتجاعی است. در دو سال گذشته تلاش این جریانات برای برگزاری "روز کارگر اسلامی" به تجمعی اعتراضی علیه رژیم تبدیل شد. امسال برای خودیهای رژیم هم روشن شد که "خانه کارگریها" هم مانند "دوم خردادیها" توانی برای مهار و کنترل قدرت کارگر و توان اعتراضی جامعه ندارد. دچار سرنوشت دوم خرداد شده اند. از اینرو مانند دوم خرداد هم به کناری گذاشته خواهند شد. اول ماه مه امسال شکست و بی خاصیتی "خانه کارگریها" را برای جناح حاکم رژیم اسلامی محرز کرد. این "ابزار" اسلامی همان سرنوشتی را پیدا خواهد کرد که دوم خرداد به آن دچار شد. این گوشه ای از پروسه تحلیل رفتن و زوال و ریزش جمهوری اسلامی است. عدم برگزاری راهیپمایی خیابانی توسط خانه کارگریها گوشه ای از تسلیم به این واقعیت اجتماعی است.

انحلال و برچیدن انجمن های اسلامی و خانه کارگر یک سیاست اعلام شده کارگران رادیکال و کمونیست است. انجمنهای اسلامی و خانه کارگر ابزار سرکوب و تبدیل کارگر به زائده رژیم اسلامی است. کارنامه ضد کارگری این جریان نیاز چندانی به توضیح برای کارگر رادیکال و معترض ندارد. بر کارنامه این جریان نقش خبر چین، جاسوس، و سرکوب کارگران کمونیست و رادیکال نقش بسته است. خانه کارگر و انجمنهای اسلامی ابزاری برای تفرقه و سرکوب و مانعی در مقابل تلاش کارگر در جامعه هستند. در عین حال باید متذکر شد که وجود برخی از کارگران معترض که عملا تعلقی به اسلام و رژیم اسلامی ندارند در این "انجمنها" تغییری در نقش و هویت این ارگان ایجاد نمیکند. 

سیاست استفاده از این "ظرف" یک سیاست قدیمی توده ایستی و "راست" است. ادامه همان سیاست توده ایستی است که مردم را به شرکت در "کمیته ها" و "بسیج" و "سپاه" فرامیخواند. هر گونه توهم، هرگونه "سازشکاری"، هر گونه "همکاری" اعلام نشده، هر گونه "راه آمدن" با این جریانات خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر و رادیکالیسم و سوسیالیسم است. اخیرا در شهرهایی در کردستان برخی جریانات تماسهایی با این جریانات بمنظور "هماهنگ" کردن برخی فعالیتها در این روز داشته اند، از جمله در مورد اینکه چنانچه هر کدام مجوز دریافت کردند در تجمع دیگری شرکت کنند. این اقدامات از نقطه نظر ما عبور از خط قرمز است. همکاری با جریاناتی است که هدف و رسالت اصلی شان ایجاد تفرقه و سرکوب کارگر معترض و رادیکال کارگر است.

در گزارشات قید شده بود که سخنگوی اتحادیه آزاد کارگران و همچنین برخی از مسئولین سندیکای واحد در این تجمع خانه کارگریها در تهران شرکت کرده اند. و به شخص محجوب مراجعه کرده اند که چرا ماموران دولتی مانع ورود آنها به این مراسم میشوند! تعجب آور است. گویا باید نقش و عملکرد "خانه کارگر" را بازنویسی کرد؟! مراجعه به علیرضا محجوب، نماینده جمهوری اسلامی، و مسئول حساب پس داده خانه کارگر به مرتجع ترین جناحهایی حاکمیت اسلامی، از طرف این فعالین نشان یک راست روی عمیق "توده ایستی" است. این اقدام هیچ خوانایی و تطابقی با سیاست "شرکت اعتراضی" در راهپیمایی های این چنینی که سالهای قبل در خیابانها برگزار میشد، ندارد. "درخواست" از محجوب برای "اجازه" حضور در مراسم "خانه کارگر" اسلامی ربطی به سیاست رادیکال و سوسیالیستی کارگر ندارد. اقدامی در سنت راست و توده ایستی است. یک تاکتیک راست "کارگری" است.

یک دنیای بهتر: گرایشات متعددی در صفوف طبقه کارگر موجودند. دیوار چینی طبقه کارگر را از جامعه و گرایشات اجتماعی جدا نکرده است. در اول مه امسال کدام گرایشات عمدتا فعال بودند؟ حضور گرایش سندیکالیستی، ملی - اسلامی در این دوره چگونه بود؟ قطعنامه کارگران نیشکر هفت تپه را چگونه ارزیابی میکنید؟

سیاوش دانشور: سنديکاليستها امسال قطعا بدليل محدوديتها همان مراسمهاى سالهاى گذشته را نيز برگزار نکردند. برخى از مسئولان سنديکاى شرکت واحد تلاش کردند که در مراسم خانه کارگر شرکت کنند که نيروهاى امنيتى مانع ورودشان شدند. گويا اين مراسم اساسا به اول مه مربوط نبوده و محجوب آن را در روز کارگر براى تشکر از هواداران دعوت شده اش برپا کرده بود. حتما اگر خانه کارگر مراسم برگزار ميکرد٬ کارگران معترض تلاش ميکردند از خواست خودشان دفاع کنند. لابد سنديکاليستها شعار "سنديکا حق مسلم ماست" را بلند ميکردند و گرايش راديکال عليه سرمايه دارى و حامى سرمايه دار حرف ميزد.

اول مه امسال٬ در همان ابعادى که برگزارشد٬ گرايش راديکال سوسياليستى دست بالا را داشت. بر استقلال طبقاتى٬ مراسم مستقل اول مه٬ خواستهاى ميليونى کارگران و توده مردم محروم٬ برابرى طلبى و آزاديخواهى٬ برابرى زن و مرد٬ حقوق کودک٬ برپائى سازمانهاى مستقل کارگرى و سنت شورائى و مجمع عمومى کارگرى تاکيد شد. کارگر بعنوان منادى آزادى جامعه و نيروى متحقق کننده آزادى و برابرى و رفاه معرفى شد. يعنى همان قامتى که بايد باشد.

قطعنامه کارگران نيشکر هفت تپه٬ در عين اينکه به برخى خواستهاى برحق کارگران تاکيد دارد٬ اما دراساس قطعنامه گرايش ناسيوناليستى است که راه حلى براى وضعيت موجود ندارد و کارگران را به پشت بخشى از بورژوازى فرا ميخواند. همان سنت آشناى توده ايستى و خط جنبش ملى اسلامى است. اين قطعنامه موضوع اخراج و بيکارى را نه امرى مربوط به سرمايه دارى بلکه نتيجه "سياستهاى غلط دولت در خصوص صنايع شکر" ميداند. امنیت شغلی کارگر را در گرو اين ميداند که کارگر فدائى سرمايه شود! و يا "خصوصى سازى شتابزده" را مورد انتقاد قرار ميدهد. نويسندگان اين قطعنامه فکر ميکنند تعدادى "مافيا" موجب ورشکستگى بخش عظيمى از صنايع ايران شده اند و اگر دولت سياست ديگرى اتخاذ کند اين اتفاق نمى افتد! به دولت انتقاد ميکنند که به جاى "پایین آوردن تعرفۀ هاى گمرگی" سوبسيد به اين کارخانه بدهد تا کارگران بيکار نشوند. مخالفتشان را با سياست واردات اعلام ميکنند و حمايت شان را از محصولات داخلى اعلام ميکنند. بدتر از همه اعلام ميکنند که؛ "البته کارگران شرکت هم قسم شدن تا به هر شکل ممکن در حفظ شرکت کوتاهی نکنند و تولید را بیش از هر زمان دیگر بیشتر کرده و دست افراد سودجو از این شرکت کوتاه نمایند"! يعنى کارگر بايد دو شيفت و چه بسا مثل برده کار کند تا توليد داخلى ارزان تمام شود و قدرت رقابت بيابد و لابد دست مافياى شکر کوتاه شود!

اين سياستها سياست طبقه کارگر در مقابل سرمايه نيست. سياست بخشى از سرمايه در ميان طبقه کارگر است. چون دراساس منفعت کارگر و سرمايه در تقابل با هم است. کارگر و سرمايه دار منفعت واحدى ندارند. اين دروغ بزرگ و کلاه گشادى است که همواره ناسيوناليستها٬ توده ايها٬ جناحهائى از حکومت و دولتها ميخواهند سر کارگر بگذارند. همين امروز جبهه ملى و سلطنت هم ازاين قبيل حرفها به کارگر ميزند و تلاش دارد کارگر را از قدرت طبقاتى و دولت کارگرى اش بترساند. "کارگران شريف ميهن" بايد چنين کنند و چنان نکنند! سياست ناسيوناليستى دفاع از بخشى از سرمايه داران در مقابل بخشى ديگر٬ بدترين سياستى است که کارگران در مبارزه شان ميتوانند اتخاذ کنند. يک نکته را بايد تاکيد کرد؛ مبارزه کارگران در نيشکر هفت تپه جزئى از مبارزه طبقاتى است. اما مبارزه طبقاتى همواره تراشيده و خراشيده و متکى به سنتهاى سوسياليستى و اصيل خود جنبش کارگرى نيست. از گرايشات اجتماعى و سنتهاى سياسى و ريشه دار الهام ميگيرد. در قطعنامه اول مه نيشکر هفت تپه سنت ناسيوناليستى و ضد کارگرى دفاع از سرمايه از زبان کارگران اعلام ميشود. ما بارها اعلام کرديم و مجددا تاکيد ميکنيم اين سياست نسخه شکست و به هدر دادن کل تلاشهاى کارگران نيشکر هفت تپه است. همين سياست است که بجاى تشکل مستقل کارگرى خواهان انتخابات براى "انجمن صنفى" در چهارچوب قانون کار رژيم ميشود. همين سياست است که کارگر را به جانباز آخوند سرمايه دار شفيعى تبديل ميکند تا مثلا ايشان قدرت رقابت با مصباح يزدى سلطان شکر را داشته باشد. اين سياست دراين توهم خطرناک سير ميکند که گويا کارگران با جانبازى براى سرمايه ميتوانند خودشان هم سهمى ببرند! اين تنها نمايش توهم به سرمايه و باور نداشتن به قدرت طبقاتى و متشکل کارگر عليه سرمايه است. کارگران نيشکر هفت تپه براى پيشروى ناچارند که پرچم منافع مستقل طبقاتى شان را برافرازند. 

یک دنیای بهتر: امسال به مناسبت اول ماه مه جریانات ناسیونالیستی و پرو غربی هم اطلاعیه هایی صادر کردند. آقای رضا پهلوی وحزب مشروطه ایران و همچنین نهضت آزادی و جبهه ملی در این زمره اند. چه اتفاقی افتاده است؟ حزب مشروطه در اطلاعیه ای در این زمینه گفته است: " روز اول مه زمان شادی نیست، زمان یادآوری مبارزه ای است که کارگران برای خود، برای صنعت ایران و برای آزادی ملت ایران درگیر آن هستند ". مبارزه کارگران برای "صنعت و آزادی ملت ایران"؟ چه ارزیابی از این سیاست و تقلا دارید؟

آذر ماجدی: جنبش ناسیونالیسم پرو غرب در تلاش برای رهبری جنبش سرنگونی مردم تاکنون ناموفق بوده است. به درگاه دولت آمریکا و بوش برای پیاده کردن سیاست "رژیم چنج" رفتند. در این سیاست ارتجاعی و ضد مردمی نیز تاکنون موفقیتی کسب نکرده اند. در شرایطی که جنبش های اجتماعی اعتراضی در جامعه ایران با تمام قوا در مقابل سرکوب خشن رژیم اسلامی ایستادگی و مقاومت میکند، این جنبش نتوانسته است در این جنبش ها جایگاهی برای خود دست و پا کند. لذا به این نتیجه رسیده است که "صدای انقلاب مردم را بشنود!"

اکنون دو سال است که هم بمناسبت 8 مارس و هم اول ماه مه پیام میفرستند. این دو روز در دنیا بعنوان روزهای برابری طلبی سوسیالیستی به ثبت رسیده است. اگر فرح پهلوی و جبهه ملی پیام زنان را در 8 مارس میشنوند و رضا پهلوی و جبهه ملی در اول ماه مه به کارگران پیام میدهند نشانه یک زیرکی مذبوحانه مسخره ای است که مهر شکست را پیشاپیش بر خود دارد.

در تمام طول حاکمیت پدر تاجدارشان این دو روز،  دو روز ممنوع محسوب میشده است. سرکوب طبقه کارگر در راس سیاست هایشان بوده است. اینها تلاش کرده اند کسی سرکوب کارگران توسط دولت مصدق این رهبر "گرانقدر" جبهه ملی را بیاد نیاورد، اما ما تضمین خواهیم کرد که سیاست های ناسیونال – فاشیستی و سرکوبگرانه این جنبش را برای ناآگاه ترین بخش طبقه کارگر نیز افشاء کنیم.

فکر نمیکنم رهبران کارگری در ایران این پیام ها را جدی بگیرند. اینها آنچنان در جبهه مقابل طبقه کارگر قرار دارند که حتی قادر نیستند در پیام اول ماه مه شان بر مطالبات کارگران مهر تائید بکوبند. از خواست بی قید و شرط تشکل و اعتصاب دفاع کنند. این کلمات برای این جنبش حکم تابو دارد. اما باید توجه داشت که این واقعیت که اینها به صرافت برسمیت شناختن اول ماه افتاده اند، بیانگر قدرت طبقه کارگر و به صحنه آمدن این طبقه است. روزی نیست که جامعه با یک اعتراض و تجمع کارگری روبرو نباشد. درست است که این اعتراضات عموما تدافعی است، برای دفاع از وضعیت غیرقابل تحمل موجود است. اما حتی این اعتراضات توانسته است قدرت بالقوه طبقه کارگر را در تحولات آتی جامعه آشکار کند. جبهه ملی و رضا پهلوی بعنوان دو سخنگوی جنبش بورژوایی اپوزیسیون این قدرت را درک کرده اند. دارند میکوشند آن را بخود جلب کنند.

مبارزه کارگران برای "صنعت و آزادی ملت ایران." این شعار شناخته شده بورژوازی است. هرگاه بورژوازی میکوشد کارگران را به فداکاری و تن دادن به استثمار بیشتر تشویق کند، کارگران به مقام "عزیز" ارتقاء می یابند و جایگاهی مهم در معادلات سیاسی – اجتماعی پیدا می کنند. با این شعار بورژوازی میکوشد احساسات ناسیونالیستی را در کارگران به حرکت درآورد. مبارزه برای صنعت و ملت هیچ جایگاهی در مبارزات طبقاتی طبقه کارگر ندارد. این دو مقوله متعلق به بورژوازی  است. طبقه کارگر برای آزادی و برابری بشریت می جنگد. ملت مقوله ای طبقاتی است. "آزادی ملت" یعنی آزادی بورژوازی در استثمار طبقه کارگر. مبارزه کارگر برای رشد صنعت، یعنی تحمل استثمار روزافزون، فداکاری، فقر و سرکوب برای قدرت یابی سرمایه، انبار شدن سودهای کلان برای بورژوازی.

در یک کلام. این پیام ها فقط بدرد موزه میخورد. رهبران جبهه ملی بخشی از همان بورژوازی است که در ذهن اش کارگر بی اجر و قرب ترین بخش جامعه است. مستخدم بورژوازی است. به اوامرش گوش میدهد و او هم تکه نانی در مقابلش پرتاب میکند. این پیام ها بیشتر باعث مزاح است.

یک دنیای بهتر: کلا نقاط ضعف تحرک طبقه کارگر در اول ماه را کدام میدانید؟ کمبودها کدام بودند؟ گرایش رادیکال سوسیالیست برای غلبه بر این نقاط ضعف چه باید بکند؟ برای آزادی دستگیر شدگان چه باید کرد؟

علی جوادی: نقاط ضعفی که در صفوف طبقه کارگر در اول ماه مه مشاهده میکنیم مسائل ویژه تلاش برای برگزاری این روز الزاما نیستند. عمومی تر و پایه ای ترند. نتیجتا غلبه کردن بر این ضعفها نیز مستلزم تلاش عمومی تر و ویژه تری است.

اساسی ترین مساله، تشکل پایه ای کارگر است. در حال حاضر ما فاقد تشکل های پایه ای کارگر که در برگیرنده توده کارگر در محیط کار و زیست باشد، علاوه بر محافل و یا خانواده کارگری، هستیم. در برخی از اعتراضات، کارگران اقدام به تشکیل مجامع عمومی کارگری میکنند. بطور نمونه میتوان به تلاش کارگران نیشکر هفت تپه در اعتراضات دور گذشته شان اشاره کرد. اما حتی در این حوزه های فعالیت کارگری هم، تشکیل مجمع عمومی کارگری به امر روتینی تبدیل نشده است.

مساله دیگر عدم تحرک جدی در واحدهای تولیدی بزرگ تولیدی و حساس برای برگزاری مراسم اول ماه مه است. نیروهای انتظامی رژیم اسلامی از پیش اماکن اعلام شده توسط برخی جریانات کارگری را "اشغال" کردند. مانع تجمع کارگران در این اماکن شدند. اما هیچ رژیمی قادر نخواهد شد که هر کارخانه ای را محاصره نظامی کند. هر واحد تولیدی را اشغال نظامی کند. تلاش برای برگزاری مراسم اول ماه مه در محیط تولیدی، اگر این واحدها تعطیل نباشند و زور کارگر نرسیده باشد که این واحدها را تعطیل کند، میتواند یک اقدام موثر برای برگزاری اول ماه مه باشد.

یک وظیفه پایه ای کارگران رادیکال و سوسیالیست فائق آمدن بر این شرایط است. تلاش گسترده و همه جانبه برای دامن زدن به جنبش مجامع عمومی کارگری کلید تغییر این شرایط است. به هر درجه که ما شاهد برگزاری و برپایی مجامع عمومی کارگری باشیم٬ به هر درجه که ما شاهد روتین شدن و متکی کردن هر مبارزه کارگر به مجمع عمومى و عمل مستقیم کارگری باشیم، به همان میزان کارگر با قدرت بیشتری بمثابه اصلی ترین نیرو و عامل تغییرات انسانی در جامعه ظاهر خواهد شد.  مسائل ویژه سازماندهی این روز را تنها در پرتو چنین تغییراتی میتوان به طور پایه ای حل کرد.

در حال حاضر برخی از بازداشت شدگان اول ماه مه به قرار وثیقه آزاد شده اند. بنا به گزارشات رسيده به حزب٬ شيوا خيرآبادى٬ سوسن رازانى از دستگير شدگان اول مه سنندج با قرار کفالت و گذاشتن ضمانت ملکى آزاد شده اند. صلاح زمانی، عبدالله نجار، غالب و علی حسینی٬ و بهاالدین صدوقی نيز به همين شکل آزاد شدند و يا پرونده آزادى آنها در جريان است. همينطور سعيد حضرتى از دستگير شدگان اول مه در عسلويه آزاد شده است و قرار دادگاهى براى جوانمير مرادى و طاها آزادى صادر شده است. تلاش برای آزادی تمامی دستگیر شدگان و فعالین کارگری را باید با تمام قوا ادامه داد. شیث امانی، منصور اسانلو و بختیار رحیمی و کلیه دستگیر شدگان اعتراضات کارگری در اول ماه مه بدون قید و شرط باید آزاد شوند. *